زندگی برتر



چرا علاقه بسیار شدیدی به بعضی پسرها در خودم حس میکنم؟

 

سلام من پسری 21 ساله هستم. از دوران بلوغ علاقه خیلی کمی نسبت به جنس مخالف دارم.با این که چندین بار موقعیت ارتباط با جنس مخالف (درخواست از طرف مقابل) رو هم داشتم اما هر وقت به ارتباط جنسی فکر می کنم حالت تهوع بهم دست میده. ناگفته نماند که علاقه بسیار شدیدی به بعضی پسرها در خودم حس میکنم که تا الان سرکوبش کردم ولی ادامه این روند برایم ممکن نیست.لطفا راهنمایی کنید

ادامه مطلب

سلام دوستان


من یک سوالی داشتم که ممنون میشم خانم های محترم من رو راهنمایی کنن.


جهت امر خیر، از طریق خانواده ام با دوست خواهرم آشنا شدم و با زیر نظر دو خانواده صحبت هایی را برای آشنایی داشتیم اما این صحبت ها برای اون بود که ببینیم اگه اشتراک ها هست برای خواستگاری اقدام کنیم


مدت آشنایی ما 4-5 ماه بود و فقط 4 بار ملاقات حضوری داشتیم و باقی بصورت تلفنی و پیامکی.اشتباهی که من کردم (که دلیل آن بی تجربگی من بود) آن بود که خیلی زود به دختر گفتم که شما را پسندیدم و انتخابتان کردم اما با گذشت زمان و بهانه هایی که خانواده آنها آوردن و شناخت بیشتر، بعد از 4-5 ماه به ایشان گفتم که نسبت به این موضوع دلسرد شدم و عذر خواهی کردم.هر چند که چند باری به ایشان گفته بودم که موضوع ما 50-50 هست.


*** اما فکری که خواب را از سرم برده این است که ایشان گفتند که :


--این موضوع برایشان فاجعه است و من نگرانم که آیا گذشت زمان حال ایشان را بهتر می کند؟


-آیا دختران بعد از جدایی، با یادآوری آن پسر خیلی اذیت میشوند؟


آیا برای خواستگار بعدی با مشکل مواجه نمیشن؟(به عبارتی می تونن حرف های محبت آمیزی که بین ما زده شد را فراموش کنند)

 

با تشکر از همه خواهرای خوبم

ادامه مطلب

سلام.
دختری 25 ساله هستم.حدود دو ساله به پسری علاقمند شدم و با وجود مخالفت های زیاد خانوادش نامزد شدیم.برای رسیدن بهم خیلی سختی کشیدیم. ولی الان یه مدته وقتی بمن زنگ میزنه ذوقی ندارم وقتی تماسمون از 5 دقیقه بیشتر میشه به هر بهانه ای میخام تماس و قطع کنم.یه زمانی زنگ که میزد خواب بیدار میشدم باهاش حرف میزدم ولی الان نه. پسره خوبیه جدیدا تماسا از طرف اونه و من کمتر زنگ میزنم. مشکل خاصی نداریم فقط ایشون خیلی گرمن و من نه. خیلی از نظر فکری تحت فشارم که وقتی علاقه ای به مسائل جنسی ندارم در موردش حرف بزنم. بهش وابسته ام ولی نمیدونم چرا اینطوری شدم خیلی احساس عذاب وجدان دارم نسبت به نامزدم.لطفا راهنماییم کنید

ادامه مطلب

سلام

خیلی وقت میشه دارم با یه مشکل بزرگ دستو پنجه نرم میکنم که زندگیمو به آشوب کشیده همین دیشب که داشتم توی گوگل دنبال مشاوره میگشتم با سایت شما آشنا شدم خیلی خوشحالم که سایت شما رو پیدا کردم خیلی خوشحالم بالاخره یک یا چند نفر میتونن دردمو بشنون و بهم کمک کنن
حدودا یک سال پیش با یه دختر خانمی آشنا شدم اون دختر خانم اون موقع ها عاشق یکی از اقوامشون بود روابط خانوادگشون با اون خانواده طوری بود که حد اقل هفته ای دوبارپسره رو میدید و الانم میبینه ولی اون فرد نمیخواستش حتی یه دفعه هم بهش و عشقش اهانت کرده بود هرشب برام دردودل میکرداز عشقش برام میگفت یکی دو ماه گذشت کم کم بهش علاقه مند شده بودم این موضوع رو بهش گفتم اون عکس و عمل خاصی نشون نداد بعد از چند مدت گفت اونو فراموش کردم منم خیلی خوشحال شدم چند مدت گذشت عاشقش شدم بهش گفتم که عاشقش شدم ولی اون جز شکه شدن هیچ عکسو العملی نداشت
گذشت و گذشت تا امروز
اون اولین کسیه که وارد زندگیم شده و عاشقش شدم اینو خودشم میدونه
من توی این مدت از هیچی دریغ نکردم از هیچ احساسی دریغ نکردم هرشب احساساتمو به پاش ریختم کادو گرفتم هرکاری کردم هرچیزی کم داشت تا اونجایی که توان داشتم سعی کردم براش بگیرم هرکاری کردم که رابطمون بهترین و زیباترین رابطه دنیا باشه الان اگه بیاین در کمدمو باز کنین میینین پر از کادو هایی هست که نتونسته ازم بگیره
تو این مدت از صبح تا شب باهاش بودم یعنی از صبح تا شب به هم پیام میدادیم از صبح بخیر تا شب بخیر

همین چند روز پیش گفت باید از هم جدا باشیم تا امتحاناتم تموم شه ولی من گفتم طاقت ندارم شب ها موقع خواب بهم پیام بده چند دقیقه ای باهم باشیم اونم قبول کرد ولی میبینم بعضی روز ها هم که درس نمیخونه باز بهم پیام نمیده و فقط شب ها واسه نیم ساعت بهم پیام میده
هرموقع براش حرفای احساسی میزنم یا میگه شرمنده ام که در جواب احساساتت جوابی ندارم یا بیشتر مواقع بحثو عوض میکنه
بعضی شب ها دلش واسه عشق قدیمیش تنگ میشد من میفهمیدمو به روی خودم نمیاوردم همین چند هفته پیش هم یه شب حالش خوب نبود اینقدر التماسش کردم که بالاخره گفت دلش بیتاب اون شده
میگه فراوشش کرده ولی دست خودش نیست که بیتابش میشه میگه اگه با یه دشمن هم سه سال بجنگی گاهی دلت برا اون دشمنه تنگ میشه
من از لحاظ چهره و بدنی هیچی کم ندارم
فوقش اگه بخواد حرف احساسی بهم بزنه اونم وقتی میخوایم واسه چند روز از هم دور باشیم بهم میگه دوستت دارم وقتایی که سر علاقه مندی اون نسبت به من بحثمون میشه میگه خودت میدونی چقدر بهت عادت کردم و وابسته شدم ولی عاشقی نه عاشق شدن واسه من یه دفعه بوده که از من گذشته
حاضرم هرکاری کنم که عاشقم شه حاضرم زندگیمو بدم که عاشقم شه حاضر جونمو فداش کنم که عاشقم شه ولی.
هرشب دست به دعا میشم التماس خدا میکنم ولی نمیدونم حکمت خدا چیه

ادامه مطلب

پسری که عاشقم شده، ازم خواسته دو سال بهش وقت بدم بیاد خواستگاریم چیکار کنم؟

 

سلام
من یه دختر 20 ساله و دانشجو هستم مدت 4 ماه پیش با پسری آشنا شدم نمیدونم چی شد که شیطون گولم زد و باهاش دوست شدم. قبلش با هیچ مردی حتی حرف نزدم.
پسره هم قسم میخوره که عشق اول اون هستم. خیلی روم حساسه خیلی غیرتیه روم. ولی تا دیپلم بیشتر نخونده از زمانی که 6 سالش بود کار کرده ولی هنوز چیزی نداره ازم خواسته دو سال بهش وقت بدم بیاد خواستگاری.
ولی بخاطر دور بودن شهر هامون نسبت به هم و تحصیلات پایین ایشون و شغل آزادشون شک دارم خونوادم راضی شن.
بهش قول ازدواج دادم و یه جورایی خودم باعث شدم عاشقم بشه و بهم وابسته بشه ولی خودم به اندازه اون عاشق نیستم.
چون خودم وابسته ش کردم احساس عذاب وجدان میگیرم که بخوام جدا شم. به نظرتون چیکار کنم؟ چه جوری جدا شم؟ چی بگم؟ اصلا جدا شم یا بمونم؟
اگه بمونم و دو سال خواستگارام و رد کنم تهش اون نخواست یا بابای من نذاشت چی؟ گیجم خیلی گیج. لطف میکنید که راهنماییم میکنید

ادامه مطلب

سلام خسته نباشید لطفا راهنمایی کنید: اختلاف من و خواستگارم خیلی زیاده چیکار کنم؟


یه خواستگاری برام اومده که از اقوام دور پدریم هستش و یه سری تفاوت هایی هست که من و نگران کرده . خواهش میکنم لطف کنید راجب تک تک سوالام جواب کامل بدید:


1-تفاوت سنی 8-9 سال من 24 سالم و ایشون هم 32-33 سالشونه به نظرتون این تفاوت سنی میتونه مشکل ساز بشه؟


2-تفاوت زیاد طبقاتی ما یه خونواده سطح متوسط هستیم ولی خانواده ایشون وضع مالی خیلی مرفهی دارن .به نظرتون این مشکل ساز میشه در صورتی که چون با هم نسبت دوری داریم از وضعیت زندگی ما خبر دارن؟


3-ایشون به غیر از مادرشون که خانه دار هستند بقیه اعضای خانواده تحصیلات عالیه دارن ولی ما در سطح معمولی هستیم و من لیسانس دارم به نظرتون با توجه به اینکه از ما شناخت دارند ممکن در آینده بابت این موضوع تحقیرم کنه؟


4-موضوع بعدی اینکه ما خونواده سنتی هستیم و مقیدبه حجاب (منظور از حجاب چادر نیستش همون مانتو روسری )و کلا من جلوی نا محرم ها حجابم و رعایت میکنم و خانواده ایشون زیاد حجاب براشون اهمیت نداره البته نکه بد بگردن مثلا عکسهایی که تو مسافرتهای خارج از کشورشون و گرفته بودن دیدم که حجاب نداشن


5-وآخریش اینکه من هیچ وقت دوست پسر نداشتم آدم مقیدی هستم نماز میخونم ولی اصلا آدم خشکه مذهبی نیستم و نگران این هستم که آدم معتقدی هست مثلا حلال و حروم سرش میشه ,ایمانش قوی هستو.البته همه ازش تعریف میکنن که پسر مودبیه ولی خب من از از خصوصیات اخلاقیش هیچ اطلاعی ندارم به نظرتون میشه بهش اعتماد کرد؟
و اینکه خونوادش منو براش در نظر گرفتن و ایشون هم قبول کردن مثل اینکه دلیل قبولیشونم پاک بودن(منطور دوست پسر نداشتن)و شناس بودن منه 
من از گذشته این آقا هیچ اطلاعی ندارم و از دوست دختر داشتن و کلا از روابطش اطلاعی ندارم خانواده تاییدش کردن که پسر خوبیه و دیگه اینکه من فکر میکنم به این آقا علاقه مندم حالا نمیدونم چون تمام ایده آآل های منو داره این حس و دارم یانه؟

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Crystal آجیل سرا دانلود رایگان نمونه سوالات کارگر عمومی قالب بند درجه ۳ { امتحانات پایانی } لوازم یدکی سمند نمایندگی آستان قدس رضوی شهرستان محمودآباد به سوی استرالیا خرید بک لینک تضمینی | خرید رپورتاژ آگهی دل نویسان فروشگاه رها | کواد کوپتر، گیمبال، فلایت کنترلر، موتور، باتری طراحی و برنامه نویسی